خورشید با یک لبخند قرمز
...خورشید تویی وقتی رو به قاب دوربین لبخند میزنی... عرفان : مامان این یه خورشید زرده با یه لبخندقرمز. من : ...
وقتی مامان ذوق زده می شود
وقتی مامان با دیدن یک شلوار مقوایی در حال سر سره بازی ذوق زده می شود من که غیر از قربون صدقه رفتن کار دیگه ای از دستم بر نمی اومد .وقتی بسرم اولین کاردستی هدف دار مستقلشو بهم نشون داد. ...
خوشحالم که مادرتم
امروز روز مادر دستهای کوچیک و گرمت رو تو دستام میزاری و بغلم میکنی قطره اشکی از گوشه ی چشمام سر میخوره نمیخوام ببینی اشک ریختم اما دوست دارم بدونی دلم میخواد تا همیشه یه اغوش مطمین باشم برای شادی ها و دشواریهات برای دوست داشتنت با همه ی وجود من یاد گرفتم مادر شدن یعنی وقف شدن یعنی با همه ی وجود و همیشه مراقب بودن و منتظر بودن به هیچ نظریه ی روانشناسی ای هم اعتنا نمیکنم اخه مادرم مادر بودن منطق نمیشناسه دو دو تا چهار تا نمیشناسه فشردن دستات و بغل کردنت تسکینیه به سالها ندیدن مادرم به در اغوش نگرفتن مادرم به نچشیدن طعم بوسه هاش روزت مبارک مادرم خوشحالم که مادرتم پسرم ...
نویسنده :
مريم
1:07
سال نو مبارک پسرم
بهار باید بیاید تا غنچه ای چون تو بروید تو باید می امدی تا شکفتن غنچه ای را ببینم که از هزار بهار زیباتر است که لبخند خداست پیش چشمان من بهار یعنی اغاز و این مهمترین درس بهار است تو نویی تازه ای در اغاز راهی من به برکت حضورت هزاران بار بیشتر از بهار درس خواهم گرفت تا بهار می اید همیشه اغازی هست....... گربه ای در کمین ماهیها ...
نویسنده :
مريم
1:50
عکسای برفی
یه ادم برفی کوچولو،ساخته شده از:بقایای برفهای روی پشت بوم توسط ؛عرفان و بابا یه دسر برفی نوستالژيک تا حالا امتحان کردید؟؟؟؟؟ برف و شیره ی انگور. منو كه برد به بچگيهام و طعم سرد و شيرين روزهاي برفيش "روزهاتون سپيد و دلاتون گرم" ...
منظومه ی شمسی ما
عرفان و مامان تصمیم گرفتن منظومه ی شمسی مقوایی درست کنن اطلس جغرافیای دبیرستان مامان به کمکمون اومده تا اندازه و خصوصیات سیاره ها رو به مامان یاد اوری کنه و مامان و عرفان دست بکار شدند این هم نتیجه ی فعالیت مامان و پسری روی دیوار اتاق عرفان واین هم زمین دوست داشتنی ما *جایی برای دوست داشتن , عشق ورزیدن و اموختن. جایی برای صلح و ازادی و امنیت* ...
معجزه ي شيرين
داره میلادت نزدیک میشه دریک پاییز بهاری .که اگه قرار بود تمام برگهای سبز خزونو تجربه کنن اما من اینجا به شکرانه ی شکفتن سبز ترین جوانه ی وجودم هزار بار خدای بزرگمو سجده کردم خدای بزرگم شکر به خاطر...... "تکرار یک معجزه هر روز و هر روز" ...
یه ظهر پاييزي
ما رو به خاطر غیبت چند ماهمون ببخشید دوباره برگشتیم با انرژي زیاد عرفان و بابا ،یه ظهر پاییزی ، توی کوچه ی بارون زده ...
کتابهای عرفان
یه پست طولانی از کتابهای دانشمند کوچولوی ما کتابهای لالایی مورد علاقه ی پسرم یکی برای بابا یکی برای مامان و حسن کچل محبوب ما کتابهایی که از هد هد گرفتیم و خرس بزرگ و کوچک دوست داشتنی و بقیه ی کتابها ...